- با مشاوره گیرنده رابطهای مبتنی بر همکاری برقرار کنیم؛
ما در نقش مشاور باید به گونهای با مشتری کار کنیم که گویی با هم در یک تیم همکاری میکنیم. این شیوه با روش مشاورانی که بهعنوان « خبره» وارد سازمان میشوند و به مشتری دقیقاً میگویند چه کاری را چه کسی انجام دهد بسیار متفاوت است. وقتی بهعنوان همکار به مشتری خود مشاوره میدهیم، میتوانیم مطمئن شویم که پیشنهادهای کاربردی ارائه میدهیم؛ مشتری این پیشنهادها را پذیرفته و اجرا میکند و تغییرهای مدنظر صورت میگیرد.
- به مشتری توانمندی حل مسئله بدهیم؛
ما باید طوری مسائل را حل کنیم که مشتری بتواند دفعه بعد خودش آنها را حل کند. بنابراین باید پروژه مشاوره را به گونهای پیش برد که یادگیری مشتری نیز مدنظر قرار گیرد. یعنی مشتری باید بداند چه اتفاقی افتاده و چرا (؟) .
- همراه با پیشرفت پروژه، رابطه را نیز توسعه دهیم؛
کیفیت رابطه کارفرما و ما یکی از عوامل تعیینکننده در کیفیت پروژه است. مشتریان در خیلی از مواقع با رابطه با ما، حتی بیش از کیفیت خروجیها اهمیت میدهند.